به نظر شما زندگی در حباب چگونه است؟ شاید برای خیلیها هیجان انگیز و جالب به نظر برسد اما برای دیوید وتر پسر نوجوان اهل تگزاس زندگی در چنین شرایطی به هیچ عنوان جذابیت نداشت زیرا تمام دنیای او محدود به یک حباب پلاستیکی بود که در آن زندگی میکرد. برای همین همه او را به نام پیر حبابی میشناختند.
تولد پسر حبابی:
21 سپتامبر 1971، خانواده وتر صاحب فرزند پسری شدند و نام او را دیوید گذاشتند. دیوید در بیمارستان کودکان تگزاس در هاتسون به دنیا آمد و دقایقی از تولد او نمیگذشت که او را فورا به یک محفظه حبابی شکل پلاستیکی منتقل کردند، چرا که پزشکان پس از انجام معاینات اولیه فهمیدند که او دچار نقص شدید ایمنی بدن است. بیماریای که به اختصار به آن «اسسیآیدی» میگفتند.
وقتی دیوید متولد شد پزشکان احتمال میدادند که او بیشتر از دو سال زنده نخواهد ماند اما در کمال شگفتی پسرک همچنان زنده بود و به زندگی خود ادامه میداد. وقتی او بزرگتر شد مهندسان ناسا برای او حباب پلاستیکیای را طراحی کردند که همه امکانات مورد نیاز یک کودک در ان بود تا دیوید بتواند از زندگی کودکانهاش لذت ببرد.
اولین قدم به دنیای بیرون:
وقتی دیوید شش ساله شد با کمک مهندسان ناسا برای نخستین بار وارد دنیای واقعی شد. کتخصصان آژانس فضایی برای او لباس فضایی مخصوصی طراحی کرده بودند که پسرک میتوانست بپوشد، به راحتی راه برود و با هم سن و سالهایش بازی کند.
دیوید برای اینکه بتواند لباس مخصوص خود را بپوشد میبایست از داخل یک تونل عایق دو متر و نیمی عبور میکرد تا مبادا با هوای خارج تماس پیدا کند و سپس با کمک اطرافیانش لباس را به تن میکرد. پوشیدن و درآوردن این لباس هر کدام 24 مرحله داشت و ساخت این لباس 50 هزار دلار در ان سال هزینه در برداشت.
اگر چه مراحل پوشیدن لباس مخصوص تا حدودی پیچیده به نظر میرسید اما ارزش آن را داشت تا کارول برای نخستین بار در 19 جولای 1977 یعنی زمانی که دیوید شش سال داشت برای نخستین بار فرزندش را در آغوش بگیرد.
دیوید هشت ساله بود که پزشکان به خانوادهاش تعلام کردند با همه تلاشها و آزمایشاتی که روی پسرک برای درمان بیماریاش انجام شده است اما تا 10 سال آینده درمان قطعی برای او وجود نخواهد داشت.
سال 1983 به خانواده وترها گفته شد که میتوان مغز استخوان خواهر دیوید را با او پیوند زد تا شاید نتیجه مثبتی داشته باشد. تا پیش از ان پزشکان منتظر بودند مغز استخوانی پیدا کنند که از هر لحاظ شبیه نمونه گرفته شده از دیوید باشد اما در ان سال با چنین پیشنهادی خانواده وتر امیدوار شدند و عمل جراحی را پذیرفتند.
چهار ماه بعد از این پیوند، دیوید دچار سرطان سیستم ایمنی بدن شد و در سن 12 سالگی از دنیا رفت.
مدت کوتاهی پس از مرگ او کلینیک مطالعه ایمنی بدن و آلرژی کودکان با نام خود او در تگزاس تاسیس شد تا تحقیقات بیشتری در رابطه با این بیماری در آنجا صورت بگیرد.
با تحقیقاتی که در این مرکز شروع شد و بعد در سایر نقاط جهان ادامه یافت، امروزه کودکانی که مبتلا به بیماری نقص شدید سیستم ایمنی بدن هستند دیگر نیازی ندارند در حبابی که دیوید در ان زندگی میکرد بمانند چرا که پزشکان با استفاده از سلولهای خونی دیوید توانستند به شیوه درمان این بیماری پی ببرند.
بررسیها نشان میدهد از هر 16 کودکی که از 9 سال پیش درمانهای آزمایشی را دریافت کردهاند 14 نفر آنها توانستهاند مثل بقیه زندگی عادی داشته باشند.
تولد پسر حبابی:
21 سپتامبر 1971، خانواده وتر صاحب فرزند پسری شدند و نام او را دیوید گذاشتند. دیوید در بیمارستان کودکان تگزاس در هاتسون به دنیا آمد و دقایقی از تولد او نمیگذشت که او را فورا به یک محفظه حبابی شکل پلاستیکی منتقل کردند، چرا که پزشکان پس از انجام معاینات اولیه فهمیدند که او دچار نقص شدید ایمنی بدن است. بیماریای که به اختصار به آن «اسسیآیدی» میگفتند.
وقتی دیوید متولد شد پزشکان احتمال میدادند که او بیشتر از دو سال زنده نخواهد ماند اما در کمال شگفتی پسرک همچنان زنده بود و به زندگی خود ادامه میداد. وقتی او بزرگتر شد مهندسان ناسا برای او حباب پلاستیکیای را طراحی کردند که همه امکانات مورد نیاز یک کودک در ان بود تا دیوید بتواند از زندگی کودکانهاش لذت ببرد.
اولین قدم به دنیای بیرون:
وقتی دیوید شش ساله شد با کمک مهندسان ناسا برای نخستین بار وارد دنیای واقعی شد. کتخصصان آژانس فضایی برای او لباس فضایی مخصوصی طراحی کرده بودند که پسرک میتوانست بپوشد، به راحتی راه برود و با هم سن و سالهایش بازی کند.
دیوید برای اینکه بتواند لباس مخصوص خود را بپوشد میبایست از داخل یک تونل عایق دو متر و نیمی عبور میکرد تا مبادا با هوای خارج تماس پیدا کند و سپس با کمک اطرافیانش لباس را به تن میکرد. پوشیدن و درآوردن این لباس هر کدام 24 مرحله داشت و ساخت این لباس 50 هزار دلار در ان سال هزینه در برداشت.
اگر چه مراحل پوشیدن لباس مخصوص تا حدودی پیچیده به نظر میرسید اما ارزش آن را داشت تا کارول برای نخستین بار در 19 جولای 1977 یعنی زمانی که دیوید شش سال داشت برای نخستین بار فرزندش را در آغوش بگیرد.
دیوید هشت ساله بود که پزشکان به خانوادهاش تعلام کردند با همه تلاشها و آزمایشاتی که روی پسرک برای درمان بیماریاش انجام شده است اما تا 10 سال آینده درمان قطعی برای او وجود نخواهد داشت.
سال 1983 به خانواده وترها گفته شد که میتوان مغز استخوان خواهر دیوید را با او پیوند زد تا شاید نتیجه مثبتی داشته باشد. تا پیش از ان پزشکان منتظر بودند مغز استخوانی پیدا کنند که از هر لحاظ شبیه نمونه گرفته شده از دیوید باشد اما در ان سال با چنین پیشنهادی خانواده وتر امیدوار شدند و عمل جراحی را پذیرفتند.
چهار ماه بعد از این پیوند، دیوید دچار سرطان سیستم ایمنی بدن شد و در سن 12 سالگی از دنیا رفت.
مدت کوتاهی پس از مرگ او کلینیک مطالعه ایمنی بدن و آلرژی کودکان با نام خود او در تگزاس تاسیس شد تا تحقیقات بیشتری در رابطه با این بیماری در آنجا صورت بگیرد.
با تحقیقاتی که در این مرکز شروع شد و بعد در سایر نقاط جهان ادامه یافت، امروزه کودکانی که مبتلا به بیماری نقص شدید سیستم ایمنی بدن هستند دیگر نیازی ندارند در حبابی که دیوید در ان زندگی میکرد بمانند چرا که پزشکان با استفاده از سلولهای خونی دیوید توانستند به شیوه درمان این بیماری پی ببرند.
بررسیها نشان میدهد از هر 16 کودکی که از 9 سال پیش درمانهای آزمایشی را دریافت کردهاند 14 نفر آنها توانستهاند مثل بقیه زندگی عادی داشته باشند.
0 نظرات:
پست کردن نظر